اینگونه روایت می شود که بیش از دویست و پنجاه سال پیش ، در زمان سلطنت خاندان (ching) حریقی در معبد سولام ( شائولین ) در می گیرد و این در هنگامی بود که معبد تحت محاصره سربازان دولت منچو قرار داشت .این حادثه منجر به ایجاد دو داستان متفاوت در بین مردم چین شد . یک داستان که در میان گروه های مخفی منتشر شد ه است و می گوید که محاصره معبد سولام توسط افسران ارشد حکومت منچو هدایت می شد و آنها توسط فراری های معبد کمک می شدند . مخصوصا یکی از فراری ها به نام مانینگ یی که به آتش کشیدن معبد کار او بود و این کارش به تلافی اخراج او از معبد بود . با این داستان اینگونه می گوید که تنها ۵ نفر از راهبه ها از خرابه ی معبد فرار کردند . آنها خودشان را مخفی کرده و بعدها گروه هایی مخفی را جهت سرنگونی خاندان چینگ تشکیل دادند
داستان دیگری که در میان رزمی کاران جنوب چین شایع است اتفاقات دیگری را نقل می کند . به جز قسمات آتش سوزی معبد ، این داستان اینگونه نقل می شود که تعداد نجات یافتگان بالغ بر ۵ نفر بود که نام هایشان کاملا متفاوت از آنهایی است که توسط داستان قبل گفته شد
گفته می شود که در زمان آتش سوزی معبد سولام که توسط خیانت یک فراری صورت گرفت ، بیشتر راهبه ها و مریدان که مهارت زیاری در هنر های رزمی داشتند سوختند و از بین رفتند هر چند تعدادی موفق به فرار از این فاجعه شدند . اینها شامل پنج نفر از بزرگان پنچ سیستم متفاوت معبد سولام بودند استاد انگ مویی ، استاد چی شین ، استاد پاک می ، استاد فانگ توتاک و استاد میوهین و تعدادی از مریدانش بودند که پراکنده شده و خودشان را مخفی کردند
یکی از این ۵ استاد بزرگ معبد سولام ، راهب بزرگ استاد چی شین بود که تعداد زیادی از مریدان را قبل از آتش سوزی تحت امر خود داشت و پس از آن حادثه به مریدان نجات یافته دستور مبارزه علیه دولت منچو را داد . به همین دلیل چی شین و مریدانش همگی توسط حکومت منچو تحت تعقیب قرار گرفتند . برای اجتناب از دستگیری چی شین به مریدانش دستور داد تا پراکنده شوند سپس خودش به عنوان آشپز کرجی های قرمز تغییر قیافه داد
دیگر راهبان نظیر استاد میو هین و دخترش میو سوی نا ، برای مدتی میان قبایل میا او و یا او پنهان شدند . اما بعدها از آنجا به جایی دیگر نقل مکان کردند و به افسانه های ما در این زمینه پیوستند
بانوی بزرگ انگ مویی خالق وینگ چون
بانوی بزرگ انگ مویی تنها معبد سولام بود و مسن ترین آنها در بین نجات یافتگان بود . او بردبارترین آنها در مقابل حکومت منچو نیز بود . پس از ویرانی معبد او به سفر کردن در چین پرداخت و تصمیم گرفت که هرگز دوباره خودش را درگیر امور دنیوی نکند . در ابتدا او در معبدی به نام لک لکِ سفید در کوه تای لئونگ اقامت گزید . ( این کوه همچنین چای ها نامیده شده) در آنجا او به ندرت اذیت می شد و این فرصتی شد تا روی ( زن ) بودائیسم تمرکز بیشتری کند
انگ مویی مانند برادارن رزمی کارش ، که عاقبت از یکدیگر جدا شدند تجربه ی تلخ آتش سوزی را هرگز فراموش نکرد گذشته از این او نگرانی دیگری نیز داشت و آن این بود که آنها چگونه می توانستند در برابر حملات بیشتر فراری های خیانتکار ماهر معبد و حکومت منچو از خودشان دفاع کنند . او می دانست که شکست دادن این فراری های معبد چقدر مشکل است
کسانی که او خودش در طی سالیان گذشته بیشتر تکنیک ها را به آنها آموزش داده بود . البته شاید در حال حاضر او مهارت بیشتری در اجرای تکنیک نسبت به آنها داشت اما دانش و علم تئوریک او با فراری ها برابری می کرد و نگران این بود که یک روز توانش در برابر نیروی جوانی آنها شکست خواد خورد تنها راه شکست آنها ایجاد یک سیستم جدید مبارزه بود که تر تکنیک های معبد سولام غلبه کند
اما چه سیستمی ؟ چگونه ؟ اینها سوالاتی بود که انگ مویی را در آن زمان آشفته کرده بود
اما یک روز شانس در خانه ی انگ مویی را زد . هنگامیکه او شاهد مبارزه ای بین یک روباه و یک لک لک وحشی بزرگ بود . روباه به دور لک لک می چرخید . منتظر فرصتی بودکه یک حمله ی مرگبار کند . لک لک در مرکز دایره ای قرار گرفته بود و در تمام این وقت رو به روباه می چرخید . هر بار که روباه نزدیک لک لک می شد تا حمله ای با چنگالش کند ، لک لک چنگال روباه را با بالهایش بلوکه می کرد . و در همان لحظه یک ضد حمله را با منقارش تدارک میدید . بدین ترتیب لک لک با باهایش و ضدحمله های همزمان با منقارش از خودش دفاع می کرد . روباه حیله گر از سرعتش در چرخش بهره می برد . تلاش می کرد تا حملات ناگهانی را با پوزه اش بکند
این مبارزه برای مدت طولانی در مقابل دیدگان انگ موی ادامه داشت . کدامیک از این دو حیوان پیروز نهایی بود اهمیتی ندارد چون این مشاهدت یک سرنخ شگرف به انگ مویی داد ، الهامی برای ابداع یک سیستم مبارزه ای جدید
راهبه ی شائولین و دانش آموزش
خانم ییم وینگ چون یک بومی اهل ایالت کوآنگ تانگ بود ، که بعد از مرگ مادرش با پدرش ییم یی زندگی می کرد
حکومت به تازگی به خاندان چینگ منتقل شده است . فرمانداران و دادگاههای شهرها قدرت چندانی ندارند
یاغی ها و غارتگران از هر فرصتی برای غارت شهر ها و روستاها استفاده می کنند
دولت منچو برای بدست گرفتن قدرت ، شروع به سرکوب مخالفان می کند
معبد شائولین از قدیم الایام به عدالت جویی معروف بوده و به مکانی به منظور تربیت مخالفان حکومتی تبدیل شده و تربیت شدگان ، مردم را به شورش علیه حکومت دعوت می کنند
شائولین را با خاک یکسان کنید
این حکمی است که از جانب حکومت منچو که دیگر تحمل آشوب و نا آرامی ها را ندارد ، صادر می شود
اما از بین بردن معبد کار ساده ای نیست . آنجا پر از اساتید کونگ فو است که مسلح به خطرناک ترین هنرهای رزمی می باشند
حکومت تنها راه را اغفال تعدادی از سست عنصران معبد می بییند
پس از چند روز محاصره ی معبد توسط سربازان منچو ، بالاخره شائولین توسط خائنان به طرز فجیعی به آتش کشیده می شود
فاجعه ی بزرگی است . تنها ۵ نفر از استادان بزرگ معبد به همراه تعدادی از شاگردان از این مهلکه جان سالم به در برده اند و حکومت منچو همچنان به دنبال آنهاست و برای سر آنها جایزه تعیین کرده است
چند نفر بازمانده برای زنده ماندن تصمیم می گیرند خودشان را مخفی کرده و هویتشان را عوض کنند
بانو انگ موی
تنها بانوی معبد شائولین و یکی از استادان بزرگی که جان سالم بدر برده است
او پس از مدتها سفر به اطراف چین حالا در ایالت یونن ساکن شده است و همچنان هویت اصلی اش را فاش نمی کند
تعداد مأموران منچو برای یافتن فراری ها روز به روز افزایش می یابد . بانو انگ موی به خوبی می داند که خائنان معبد کاملا بر تکنیک های شائولین تسلط دارند
اگر چه انگ موی در اجرای تکنیک ها استاد است و کاملا بر آنها برتری دارد اما می داند که او روز به روز پیرتر می شود و نیروی جوانی اش را از دست می دهد در حالیکه خائنان ، جوانانی هستند که روز به روز قوی تر می شودند
این روزها ، در روستای آرام یونن ، زمان خوبی است تا انگ موی به دقت ایده ها و تکنیک های کونگ فوی شائولین را بررسی کند و بر مبنای آن روشی را ابداع کند که در مواقع بحرانی برای نجات جانش استفاده کند
پس از مدتها کنکاش بر روی نقاط ضعف و قدرت شائولین بالاخره ایده های روش جدید برای مقابله با این کونگ فوی قدرتمند در ذهن بانو انگ موی تداعی می شود ، دفاع و ضد حمله همزمان
ییم وینگ چون
تا چندی پیش او به همراه پدرش در ایالت فوتشان زندگی می کرد . پدرش قبلا از شاگردان معبد شائولین بود و وینگ چون این شانس را داشته تا فنون رزمی را کم و بیش از پدرش یاد بگیرد
از همان دوران کودکی همبازی او " لئونگ پاک تو " بود . پدرش از تاجران بزرگ فوتشان است
در دوران نوجوانی با " پاک تو " نامزد می کند . اما ناگهان اتفاق ناگواری می افتد و پدر وینگ چون درگیر یک پرونده دادگاهی می شود و قبل از دستگیری به همراه وینگ چون از فوتشان فرار می کنند
دو سه سالی از فرار آنها گذشته است ، حالا آنها صاحب یک مغازه ی تافو فروشی هستند
وینگ چون به دختری زیبا و جوان تبدیل شده است که تافو های خوشمزه ی او حتی در شهرهای اطراف هم طرفدار پیدا کرده است و روستایی ها او را تنها با یک نام صدا می زنند
زیبای تافو فروش
به دلیل ضعف فرماندارن و دادگاه ها و فقدان قدرت اجرایی ، یاغی ها هر کاری که دوست دارند انجام می دهند . تقریبا کسی جلودار آنها نیست
این روزها همه جای شهر صحبت از وینگ چون است . فرمانده یاغی ها از او خوشش آمده و می خواهد او را وادار به ازدواج کند
بانو انگ موی معمولا برای تهیه آذوقه به روستا می آید و تقریبا با اهالی روستا آشناست و هر از چند گاهی از مغازه ییم تافو می خرد
در یکی از این رفت و آمد هایش از این قضیه مطلع می شود . او که تحمل ناعدالتی دوباره را ندارد در ابتدا تصمیم می گیرد با آن یاغی ها مبارزه کند . اما در این صورت هویت واقعی اش فاش می شد
تنها کاری که می تواند بکند این است که یکسال از یاغی ها فرصت بخواهد با این بهانه که بعد از یک سال وینگ چون با آن یاغی مبارزه کند
اگر وینگ چون شکست خورد همسر آن یاغی شود و اگر ، آن یاغی شکست خورد از این شهر برود
یاغی مطمئن از پیروزی در مبارزه با پوز خندی این پیشنهاد را قبول می کند
دخترک با او به کوه می رود
وینگ چون شبانه روز در حال یادگیری روش جدید کونگ فوی انگ موی است او می داند که اگر نتواند آن یاغی را شکست دهد سرنوشت شومی در انتظارش است
روز مبارزه فرارسیده است . وینگ چون پس از یکسال آموزش مشقت بار حالا آماده ی مبارزه است
چند سالی از آن مبارزه گذشته و اهالی روستا و حتی شهر های اطراف پس از آن مبارزه حتی یک بار هم آن یاغی را ندیده اند
حالا وینگ چون به عنوان یک استاد رزمی مورد احترام همه ی اهالی روستاست و حضور او در هر مکانی امنیت را به همراه دارد
و حالا ادامه ی داستان
" لئونگ پاک تو " پس از ازدواج اغلب اوقات در حال تمرین و یادگیری هنر رزمی از همسرش می باشد
او بعد ها اسم این هنر رزمی را به افتخار همسرش وینگ چون کوئن می گذارد